طراحی برند ذاتا امر پیچیدهای است چراکه تعریفی که هر فرد از تجربه خوب یا بد ارائه میدهد منحصر به همان فرد است. تمایلات و ترجیحات هر مخاطب در کنار یکدیگر، به طرز فکر، احساسات و عملکرد او شکل میدهند. این یعنی دو نفر ممکن است بعد از سر گذراندن تجربیات یکسان، احساساتی کاملا متضاد یک دیگر پیدا کنند. درک این که پویایی احساسات مشتری چگونه صاحبان کسب و کار را خسته میکند به هیچ عنوان دشوار نیست. صاحبان کسب و کار، برای درک بهتر میزان تاثیرگذاری برندشان و همچنین شکل احساساتی که در مواجهه با برند آنها برانگیخته میشوند، باید به دنبال درک حقایقی باشند که موجب تغییر انتظارات مخاطب آنها میگردد. علم پایهای که هر فرد از انتظارات یکسان مخاطب خود کسب کرده، در کنار تسلط به حقایقی که موجب تغییر انتظارات مخاطب میگردد، مبنای اصلی کلید طراحی برند است.
اگر شما هم به فکر طراحی برند هستید، لازم است بدانید که خوشبختانه درک تاثیر برند شما بر ضمیر ناخودآگاه مخاطبتان روز به روز راحتتر میشود و در این مسیر تکنولوژیهای پیشرفته نیز به کمکتان میآیند تا با تحلیل دادههای به وجود آمده از فعالیت مخاطب و حتی به کارگیری تکنیکهای نوروساینس، کار طراحی برند را برایتان بیش از پیش راحت کنند.
با این حال همچنان ممکن است از خودتان بپرسید که چه دادهایی باید کنار هم چیده شوند تا فردی که وظیفه طراحی برند را برعهده گرفته، به یک تصویر جامع از مخاطب برسد؟ چطور باید به این دادهها دسترسی داشته باشید؟ و یا اینکه چطور باید اطلاعات دست آمده را به عنوان مبنا و محور طراحی برند خود قرار بدهید.
اطلاعات کلیدی برای طراحی برند موفق
درک احساسات و طرز فکر مخاطب، روشن میکند که چرا فلان بخش از برند، برای صاحب کسب و کار درآمدزایی داشته و چرا فلان بخش آن طور که باید به سود دهی نرسیده.
نکته قابل توجه این است که شرکتها بیش از اندازه به حجم بالای اطلاعات آنلاین وابستگی پیدا کردهاند. بالا بودن حجم اطلاعات باعث میشود که صاحبان برند، نتوانند به خوبی روی یک سری اطلاعات کلیدی تمرکز کنند و در نتیجه 56 درصد از برندهای نوپا بعد از مدتی به فراموشی سپرده میشوند. حالا این اطلاعات کلیدی شامل چه اطلاعاتی هستند؟
همانطور که گفتیم طراحی برند ذاتا امر پیچیدهای است و این پیچیدگی تا حدود زیادی مرتبط با بحث پویایی احساسات مخاطب است. مخاطبان هدف یک برند، در عین داشتن ویژگیهای به خصوصی که ریشه در نیازهایشان دارد، ممکن از نظر روحی زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند. بنابراین در مسیر طراحی برند، اطلاعاتی ضروری تلقی میشوند که شما را با نیازهای مخاطب آشنا کرده و به طور همزمان، شما را در مسیر ارضای نیازهای روحی مخاطب به سمت جلو سوق دهد.
اطلاعات کلیدی مورد نیاز شما برای طراحی برند، اطلاعاتی هستند که شما میتوانید به کمک آنها طرز فکر مخاطب و همچنین تفاوت بین طرز فکر و نحوه عملکرد مخاطب را شناسایی کنید، تا درنهایت برایتان روشن شود که مخاطب پس از برخورد با کمک بخشی از برندتان به مشتری بالقوه شما تبدیل میشود. در قسمتهای بعدی، مدل تفکر-احساس-عملکرد را برایتان شرح میدهیم تا ببینید تغییر احساسات و تفکر مخاطب، چطور وفاداری مخاطبتان را افزایش میدهد.
از طراحی سرویس تا طراحی تجربه
نکتهای که باید حین طراحی برند به آن توجه کنید، این است که آن چه احساسات مخاطب شما را تحریک میکند، تجربیات مخاطب است و نه سرویسی که به او ارائه میدهید. حال ممکن است از خودتان بپرسید که تفاوت طراحی سرویس با طراحی تجربه در کجاست؟
دادههایی که در اختیار کارمندان شما قرار دارد در کنار انتظاراتی که شما از آنها دارید، سیستم درونی برندتان را شکل میدهند و در برابر آن، دادههای در دسترس مخاطب در کنار انتظارات شما از مخاطب، دو جز اساسی سیستم بیرونی برندتان را تشکیل میدهند، اگر سیستم درونی و سیستم بیرونی برند را به دو دایره متقاطع تشبیه کنیم، سطح تقاطع این دایرهها تجربه سر و کار داشتن با برند شما را تعریف میکند. در ادامه لیستی از فاکتورهای تاثیرگذار بر تجربه مخاطب را به شما ارائه میدهیم:
-
طراحی برند منحصر به فرد
-
جمع آوری و آنالیز اطلاعات
-
ایجاد خط داستانی برای روند برند
-
ایجاد درگیری شخصی با گرههای برند
-
تصویرسازی شفاف از نقاط اتکا و پیشرفت برند
-
مدیریت درست منابع انسانی
شاید در نظر اول هیچ کدام از این فاکتورها به صورت مستقیم روی تجربه مخاطب اثر نداشته باشند… درست است، هیچکدام از این فاکتورها به صورت مستقیم احساسات مخاطب را هدف قرار نمیدهند، شما نمیتوانید تک به تک دم در خانه مخاطبانتان بروید و از آنها بابت وفادار ماندن به برندتان تشکر کنید. همانطور که پیش تر توضیح داده شد، تجربه مخاطب برآیندی است از سیستم درونی و سیستم بیرونی کسب و کار شما، وظیفه شما این است که متغیرهای این معادله را به خوبی در کنار یکدیگر بچینید تا به برآیندی درست برسید.
به فرض مثال اگر در زمینه مدیریت منابع انسانی به خوبی عمل کنید، خیالتان از بابت سلامت سیستم درونی برندتان راحت میشود و اگر اطلاعات مرتبط با مخاطب را به خوبی جمعآوری و آنالیز کنید، میتوانید سیستم بیرونی وبسایتتان را در مسیر درست گسترش دهید.
آنچه که حین آموزش طراحی برند یاد میگیرید، در واقع همان اصول رفتارشناسی مخاطب است. تمامی این مطالب به گونهای نوشته شدهاند که بتوان با کمک آنها نیازهای مرتبط با تمامی اشکال برندها را برطرف کرد. مزیت یادگیری طراحی برند در این است که حین رفتارشناسی مخاطب، راهکارهایی برای چگونگی عرضه خلاقانه و استاندارد برند نیز به شما معرفی خواهیم کرد. در حقیقت طراحی برند به اندازهای گسترده است که حین تسلط بر آن، از کار با ابزارهایی کلیدی مانند گوگل آنالتیکس تا ترفندهای طراحی user-friendly را خواهید آموخت.
لطفا حین مطالعه تمامی قسمتهای مرتبط با طراحی برند، همواره به یاد داشته باشید که هدف نهایی ما شناخت رفتار مخاطب، تسلط به تعامل او با موتور جستجو و بهبود رتبه سایتمان در گوگل است. بهتر است برای استفاده هرچه بیشتر از مجموعه محتوای تولید شده، آن چه در هر قسمت گفته میشود به صورت خلاصه روی نمودار درختی پیاده سازی کنید.